همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد
همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد

خواهر شهیدان قدرت الله و اسفندیار بغدادی و همسر شهید سید یحیی سیدی از استجابت دعایی که زمان اذان مغرب در دوران نوجوانی کرده بود و ماموریت‌هایی که شهید حاج قاسم سلیمانی به وی داده بود، تعریف می‌کند.

خبرگزاری فارس – شهریار: زهرا بغدادی خواهر و همسر شهید بودنش را استجابت دعاهایی می‌داند که لحظه اذان مغرب از خدا خواسته و خداوند آرزوی دلش را مستجاب کرده است. خانم بغدادی، ماموریتی که سردار حاج قاسم سلیمانی به وی داده بود را اجابت دعای دیگرش می‌داند.

خواهر شهیدان قدرت الله و اسفندیار بغدادی و همسر شهید سیدیحیی سیدی، بانویی است که همسر و ۲ برادرش را در راه خدا از دست داد اما از راه شهادت جدا نشد و ادامه مسیر زندگی‌اش را وقف خدمت به خانواده‌های شهدا کرده است. پای صحبت‌های این بانو می‌نشینیم و خانم بغدادی از گذشته‌ها می‌گوید:

تازه انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود و حدود ۱۴ سال داشتم. آن زمان حیاط بزرگی در روستای دهمویز شهریار داشتیم و در حیاط نشسته بودم و صحبت‌های امام خمینی(ره) را در رابطه با اینکه از عظمت و فضائل شهدا صحبت می کردند از رادیو می شنیدم، غروب آفتاب بود، دستم را بلند کردم و از خدا خواستم «میشه توفیق نصیبمون بشه و از خانواده ما کسی به مقام باعظمت شهادت برسه». خلاصه چند سالی گذشت و برادر بزرگترم قدرت الله بغدادی فروردین سال ۱۳۶۱ به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین به شهادت رسید. هنوز هم از اهالی محل بپرسید، از این جوان نمونه در دینداری، تقوا و حیا یاد می کنند. 

همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد

 

این دنیا برای برادرم مانند قفس کوچکی شده بود

تا اینکه گذشت و سال ۱۳۶۲ آقاسید یحیی سیدی که در روستای دهشاد زندگی می کرد و تازه سه روز بود که از بیمارستان مرخص شده بود، به خواستگاری ام آمد و با همدیگر ازدواج کردیم. همسرم مطیع خانواده بود و خیلی مراقبت می کرد و حواسش به تمام مسائل زندگی بود طوری که من اصلا خودم  فکرش را نمی کردم و خدا این توفیق را نصیب ما کرد و حدود دو سال و نیم زندگی کردیم.

آقا سید به مناطق جنوبی جنگ رفت و همان دوران برادر کوچکترم که ۱۷ سال داشت هم به مناطق کردستان اعزام شد.
همسرم در سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید و ۳۱ سال پیکرش در مناطق دفاع مقدس باقی ماند و برادر کوچکترم هم وقتی خبر شهادت همسرم را شنید طاقت نیاورد و در شب ۲۳ ماه مبارک رمضان گفت که دیگر نمی تواند بماند و این دنیا مانند قفس کوچکی برایم شده است و نزدیک اذان صبح همراه دوستش عازم جبهه شد و در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک در منطقه مهران به شهادت رسید.

اینها نتیجه دعاهایی بود که لحظه اذان مغرب کردم و خداوند مستجاب کرد و افتخار می کنم که همسر شهید و خواهر دو شهید هستم و همیشه خودم را مدیون نظام جمهوری اسلامی می دانم و باید قدرشناس مقام معظم رهبری و شهدا و امنیت کشور باشیم.

همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد

 

دغدغه خدمت به خانواده شهدای فاطمیون

از سال ۱۳۶۴ افتخار خدمت به خانواده شهدا را دارم و پس از دوران جنگ تحمیلی و حمله داعش به سوریه و تشکیل تیپ فاطمیون خیلی دغدغه داشتم که بازهم بتوانم در این مسیر کمکی داشته باشم.

همان زمان از حضرت زینب(س) و امام رضا(ع) درخواست می کردم که سهمی در این وادی داشته باشم و کمکی انجام دهم که اتفاقی عجیب افتاد و آن زمان که ماه مبارک رمضان هر روز افطاری برای هیات رزمندگان لشکر فاطمیون آماده می کردیم، با مشاور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در پشتیبانی مقاومت کار می کردند، آشنا شدم و از ما دعوت کرد که در دفتر سردار صحبتی داشته باشیم.

همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد

 

ماموریتی که سردار به من داد، اجابت دعای دیگرم بود

در جلسه ای که با سپهبد شهید سلیمانی داشتیم، سردار خواستند که برای خانواده های مدافع حرم کار انجام دهیم و گزارش و نتیجه کار مطلوب را به ایشان بفرستم و این امر شعف بزرگی برای ما بود از سرداری با این ابهت که دشمن از اسم و رسم حاج قاسم می ترسید ولی دارای عطوفت و مهربانی بود.

سردار ما را برای صرف ناهار مهمان نگه داشت و خواست که برایشان دعا کنیم و گفتم ان‌شاءالله عاقبت به خیر شوید و مجدد گفتند که دعا بفرمایید و گفتم الهی که عاقبت شما با شهادت ختم به خیر شود و آن لحظه سردار دو دستش را به صورتش کشید و با لبخندی زیبا خداحافظی کرد و رفت.

از سال ۱۳۹۵ کار ما طبق فرمایش سردار آغاز شد و هر روز به دستور ایشان در شهریار و مکان های دیگر کار می کردیم و گزارش می دادیم و خیلی از نتیجه این گزارش ها خوشحال بودند و هدیه ای به بنده دادند. روزی که سردار شهید شدند ما در ماموریتی بودیم که از قبل دستور داده بودند به شیراز و کرمان برویم و زمانی که سردار به شهادت رسید و تمام دنیا داغدار شد، عشق مردم به سردار مشخص شد.

پس از شهادت سردار، در یک مورد وسایل خانه یک خانواده ای از رزمندگان تیپ فاطمیون که از سادات نیز هستند را بیرون انداخته بودند. بعد از نماز به عکس سردار نگاه کردم و گفتم حاجی زمانی که بودید کارها خیلی قشنگ انجام می شد اما الان کسی جواب ما را نمی دهد، حاجی شما نمی خواهید کمکی به این خانواده بکنید؟

همسر شهید: در نوجوانی دعا کردم از خانواده ما کسی به شهادت برسد

 

حاج قاسم همیشه ماندگار است

خواب دیدم، با حالت مضطربی که از این اتفاق برای این خانواده افتاده، به منزل شهید سلیمانی رفتم و سردار دعوت کردند که بنشینم و گفتند که درست می شود نگران نباشید. تا اینکه با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم و ساعت ۸ صبح با من تماس گرفتند و گفتند شماره کارت شما را برای بنده خدایی فرستادیم و قرار است پول کرایه خانه و ودیعه مسکن این خانواده جور شود و همان روز مبلغ قابل توجهی پول به حساب آمد و قرارداد منزل این خانواده را بستیم و تحویل دادیم.

حضور سردار شهید سلیمانی در زندگی ما مستمر است و بودن او را احساس می کنیم و هرکس به قلب ها نفوذ کرد، ماندگار می شود و سردار همیشه ماندگار است و برای همه زمان ها زنده می ماند. 

پایان پیام/ ۶۷۰۷۵


✅ آیا این خبر اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید.
[کل: 0 میانگین: 0]